جدول جو
جدول جو

معنی تنش زده - جستجوی لغت در جدول جو

تنش زده
متوتّرٌ
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به عربی
تنش زده
Tense
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تنش زده
tendu
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تنش زده
উত্তেজিত
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به بنگالی
تنش زده
تناؤ
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به اردو
تنش زده
gergin
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تنش زده
mvutano
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تنش زده
tenso
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تنش زده
angespannt
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به آلمانی
تنش زده
напружений
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تنش زده
napięty
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به لهستانی
تنش زده
紧张的
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به چینی
تنش زده
tenso
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تنش زده
teso
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تنش زده
gespannen
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به هلندی
تنش زده
напряжённый
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به روسی
تنش زده
เครียด
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به تایلندی
تنش زده
tegang
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تنش زده
तनावपूर्ण
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به هندی
تنش زده
מתוח
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به عبری
تنش زده
緊張した
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تنش زده
긴장된
تصویری از تنش زده
تصویر تنش زده
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ زَ دَ / دِ)
خاموش. (ناظم الاطباء). خموش. (شرفنامۀ منیری). کاغه. (فرهنگ اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
در من نگاه کرد، چو گفتم چه کرده ام
گفت ای ندانمت که چه گویم هزار بار
امروز روز عید و تو در شهر تن زده
فردا ترا چه گوید دستور شهریار؟
انوری.
چونکه قدرت نیست خفتند این رده
همچو هیزم پاره ها و تن زده.
مولوی.
رجوع به تن زدن شود، محجوب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
زنگار گرفته اکسیده با اکسیژن ترکیب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش زده
تصویر گوش زده
سخنی که یکبار بگوش رسیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گند زده
تصویر گند زده
آنچه که بدبو و فاسد گردیده: ... از کنار لاشه گند زده اش میگریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
Rusted, Rusty, Tarnished
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
заржавелый , потускневший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
rostig, angegriffen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
іржавий , потьмянілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
zardzewiały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
生锈的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
enferrujado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
arrugginito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنگ زده
تصویر زنگ زده
oxidado, deslucido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی